من از کجا پند از کجا ؟
مــن از کـجا پــند از کـجا بـاده بـگـردان سـاقـیـا
آن جـام جـان افـزای را بـرریز بـر جـان سـاقـیـا
بـر دسـت من نـه جام جان ای دسـتگیر عـاشقان
دور از لـب بـیگـانـگـان پـیـش آر پـنهان سـاقـیـا
نـانی بـده نـان خـواره را آن طـامع بـیچـاره را
آن عـاشق نـانـباره را کـنجی بـخسـبان سـاقـیـا
ای جان ِجان ای جان ِجان مـا نامدیم از بـهر نان
بُـرجه گدارویی مـکن در بـزم سـلطان سـاقـیـا
اول بگیـر آن جــام مـِه ، بــر کـفـه آن پــیـر نـه
چون مست گردد پـیرِده رو سوی مـستان ساقـیـا
رو سخت کن ای مُرتجا، مست ازکجا شرم ازکجا
ور شـرم داری یک قــدح بر شـرم افـشان سـاقـیـا
بـرخـیز ای ســاقی بـیـا ای دشـمن شـرم و حـیـا
تـا بخت ما خـندان شود پـیش آی خـندان سـاقـیـا
حضرت مولانا
+ نوشته شده در دوم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 1:9 AM توسط sajad yari
|