خط سوم
من نه پـیرم نه جــوانـم ، من نه پـیـدا نه نهـانـم
من نه گـوشـم نه زبـانـم ، من نه ایـنـم و نه آنـم
من نه از عـالـم هـسـتی ، نه ز اوج و نه ز پستی
نه به هوشم نه به مستی ، چـشم هوشیـار جهـانـم
مـن نه از مردم خـاکـم ، نه پـلیـدم و نه پـاکـم
نـبـض مـیلاد و هـلاکـم ، در درهـــای زمــانــم
من نه غیرم و نه خویشم ، نه به خوابم نه پریشم
از کی ام من ز چه کیشم ؟ مانده ام تـا کـه بدانم
بـال سویش چو کـشـیـدم سـنگ زد من نـپریـدم
درد بــامـش بخریـدم ، داغ پــرواز بـه جـانـم
تـا صـدایـش بـشـنـیـدم قـفل او گـشـت کـلیـدم
غیر از اون هیچ ندیدم ، هم خود و هم همگـانـم
+ نوشته شده در بیستم اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 4:20 PM توسط sajad yari
|