غم تو


گـفـتـم چـشـمـم ، گـفـت بــِراهــش می دار

گـفـتـم جگـرم ، گـفـت پـُـر آهــش می دار


گـفـتـم کـه دلـم ، گـفـت چـه داری در دل؟

گـفـتـم غــم تـو ، گـفـت نگــاهـش می دار



ابوسعید ابوالخیر

برچسب‌ها: ابوسعید ابوالخیر, رباعی غم تو, گفتم چشمم گفت براهش می دار, گفتم که دلم گفت چه داری در دل
+ نوشته شده در چهارم دی ۱۳۹۲ ساعت 2:51 AM توسط sajad yari  | 

کم کن



خواهی که کسی شوی ز هـستـی کـم کـن

نـاخورده شـراب وصــل مـستـی کـم کـن


بـا زلــــف بـتـــان دراز دســتـی کـم کـن

بـت را چه گـنه تو بـت پرسـتـی کـم کـن



ابوسعید ابوالخیر


برچسب‌ها: ابوسعید ابوالخیر, خواهی که کسی شوی ز هستی کم کن, بت را چه گنه تو بت پرستی کم کن
+ نوشته شده در چهارم بهمن ۱۳۹۱ ساعت 5:36 PM توسط sajad yari  | 

باز آ



بـاز آ  بـاز آ  هـر آنچه هـستی بـاز آ

گـر کـافر و گـبر و بـت‌پرستی بـاز آ


ایـن درگـه مـا درگـه نومیـدی نیست

صـد بـار اگـر تـوبه شـکـستی بـاز آ



ابوسعید ابوالخیر

برچسب‌ها: ابوسعید ابوالخیر, رباعیات ابوسعید ابوالخیر, بازآ, صد بار اگر توبه شکستی باز آ
+ نوشته شده در سوم بهمن ۱۳۹۱ ساعت 9:39 PM توسط sajad yari  |