خاکستری
روح بزرگوار من دلگیرم از حجـاب تو
شکل کـدوم حقیقته چــهرۀ بی نقــاب تو
وقتی تـن حقیرمو به مـسلخ تـو می بـرم
مغلوب قلب من نشو سـتیزه کن با پیکرم
اسـم مـنو از من بگیر تـشـنـه ی معنی مـنم
سنگینه بار تن برام ببین چه خسته میشکـنم
به انتظار فصـل تو تمـام فصـل ها گذشـت
چه یــأس بی نـهــایـتی نـدیـم مـن بـود
فصل بد خاکستری تسلیم و بی صدا گذشـت
چه قـلب بی سـخـاوتی حریم من بـود
دژخیم بی رحـم تـنم به فکر تــاراج منه
روح بزرگوار من لحظه ی معراج منه
فکر نجـات من نبـاش مـرگ منو تـرانـه کـن
هر شـعرمو به پیکرم رشـته ی تـازیـانـه کـن
ایرج جنتی عطایی