سقف خونم طلای نـاب

زیر پاهام حصیر سـرد

تو دست من سیب گلاب

اما دلم پره ز درد


مثل درخت بیدکی

تکیه مو دادم به کسی

شدم درختی تو کویر

تنها و خشک ، یک اسـیر


اما یه روزگاری بود

پدر بزرگمون میگفت :

" بهشت همین دنیای ماست "

عشق و صفا ، اما کجاست ؟



می خوام دیگه رها بشم

ساده و بی ریا بشم

زمینمو شخم بزنم

نه بـد بشم ، نه خـوب بشم !


فـریـدون فـروغـی

تنها وصیت فریدون فروغی در ادامه مطلب :